میگفت احساسات مثل قلعهای از پرتقال هستن. مثلا شادی یه پرتقال رسیدهی آبداره، یا مثلا خشم اون پرتقالِ خشکِ بیمزس، استرس پرتقال خونی ترشه، امید و ایمان پرتقالهایین که مزههاشون خیلی شبیه همه...
گفتم عشق چی؟ عشق چه
پرتقالیه؟
گفت عشق پرتقال نیست. دونه پرتقاله، ماهیت وجودی همهی پرتقالهاست. این عشقه که یه پرتقال رو شیرین، یکی رو ترش و یکی رو ملس میکنه. عشقه که یه پرتقال رو اونقدر خوشمزه میکنه تا جیگرت حال بیاد و یه پرتقال رو اونقدر بدمزه میکنه که مزه تلخیش تا مدتها زیر زبونته..
فکر کردم دونه پرتقالمو باید جوری بکارم که قلعهی پرتقالیم پر از پرتقالهای تازه و خوشمزه باشه :)
+ دلم تنگه پرتقالِ من، گپلرِ سبزِ قلبِ زارِ من :)
44/ فیک...
ما را در سایت 44/ فیک دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : dmnz بازدید : 130 تاريخ : دوشنبه 1 مرداد 1397 ساعت: 17:02